امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vigilant

ˈvɪdʒələnt ˈvɪdʒələnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more vigilant
  • صفت عالی:

    most vigilant

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مراقب، هوشیار، گوش‌به‌زنگ، بیدار، حساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The soldiers were vigilant and were not taken by surprise.
- سربازان هشیار بودند و غافلگیر نشدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vigilant

  1. adjective careful, watchful
    Synonyms: acute, agog, alert, anxious, attentive, aware, cautious, circumspect, guarded, keen, looking for, looking to, observant, on alert, on guard, on the ball, on the job, on the lookout, on the qui vive, on toes, open-eyed, sharp, sleepless, unsleeping, waiting on, wakeful, wary, wide-awake, with eyes peeled, with weather eye open
    Antonyms: careless, impulsive, inattentive, indiscreet, negligent

ارجاع به لغت vigilant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vigilant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vigilant

لغات نزدیک vigilant

پیشنهاد بهبود معانی