امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vilify

ˈvɪlɪfaɪ ˈvɪlɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تهمت زدن، افترا بستن، بهتان زدن، بدگویی کردن، سعایت کردن، بدنام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- they vilified him in front of the king.
- نزد شاه از او بدگویی کردند.
- some people vilify what they can't comprehend.
- برخی از مردم از آنچه که نمی‌توانند درک کنند، بدگویی می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vilify

  1. verb criticize very harshly
    Synonyms: abuse, asperse, assail, attack, bad-mouth, berate, blister, call down, caluminate, censure, curse, cuss, damn, debase, decry, defame, denigrate, denounce, dig, disparage, dress down, dump on, give a black eye, jinx, knock, libel, malign, mistreat, mudsling, pan, put a whammy on, put down, rag on, rap, revile, rip up, roast, run down, scorch, skin alive, slam, slander, slur, smear, speak ill of, tear down, tear into, traduce, vituperate, voodoo
    Antonyms: compliment, praise

ارجاع به لغت vilify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vilify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vilify

لغات نزدیک vilify

پیشنهاد بهبود معانی