معنی virginal به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvɜrːdʒɪnl ˈvɜːdʒɪnl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more virginal
صفت عالی:
most virginal

معنی

noun adjective

دوشیزه‌ای، خالص، دست‌نخورده، باکره مانده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد virginal

adjective brand-new, unused

Synonyms: first, fresh, idle, immaculate, initial, innocent, intact, modest, natural, new, original, primeval, pristine, pure, spotless, uncorrupted, undefiled, undisturbed, unmarred, unspoiled, unsullied, untapped, untested, untouched, untried, vestal

Antonyms: defiled, sullied, used

ارجاع به لغت virginal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «virginal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/virginal

لغات نزدیک virginal

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel