امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Virtuous

ˈvɜrːtʃuəs ˈvɜːtʃuəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فرهومند، پرهیزکار، باتقوا، پاکدامن، عفیف، بافضیلت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a virtuous man
- مرد شریف
- virtuous indignation
- خشم ناشی از وارستگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد virtuous

  1. adjective good, ethical; innocent
    Synonyms: blameless, celibate, chaste, clean-living, effective, effectual, efficient, excellent, exemplary, faithful, guiltless, high-principled, honest, honorable, incorruptible, inculpable, in the clear, irreprehensible, kosher, legit, moral, moralistic, noble, on the level, on the up and up, praiseworthy, principled, pure, regular, righteous, right-minded, spotless, straight, true-blue, unsullied, untainted, untarnished, up front, upright, wholesome, without reproach, worthy
    Antonyms: bad, sinful, unethical, vile, wicked

ارجاع به لغت virtuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «virtuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/virtuous

لغات نزدیک virtuous

پیشنهاد بهبود معانی