معنی viva به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈvaɪvə ˈvaɪvə ˈvaɪvə ˈvaɪvə

معنی‌ها

noun interjection

(در زبان ایتالیایی و اسپانیایی) حرف ندا حاکی از حسن نیت و دعای خیر، زنده باد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun interjection

(در بریتانیا و دانشگاه‌های اروپایی) جلسه‌ای که در رابطه با پایان‌نامه با استاد گذاشته می‌شود

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد viva

noun An examination conducted by spoken communication

Synonyms: oral, oral exam, oral examination, viva-voce

ارجاع به لغت viva

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «viva» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/viva

لغات نزدیک viva

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار