امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vivify

ˈvɪvəˌfaɪ ˈvɪvɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vivified
  • شکل سوم:

    vivified
  • سوم‌شخص مفرد:

    vivifies
  • وجه وصفی حال:

    vivifying

معنی

adverb
زنده کردن، احیا کردن، روح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vivify

  1. verb To make alive
    Synonyms: animate, quicken, revive, enliven, invigorate, recreate, reanimate, vitalize, refresh, renovate, repair, revivify

ارجاع به لغت vivify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vivify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vivify

لغات نزدیک vivify

پیشنهاد بهبود معانی