امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vocation

voʊˈkeɪʃn vəʊˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vocations

معنی و نمونه‌جمله

noun C2
کار، شغل، کسب، پیشه، حرفه، صدا، احضار، پیشه‌ای،حرفه‌ای، هنرستانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Teaching was his vocation, painting (was) his avocation.
- معلمی حرفه‌ی او بود و نقاشی کار تفریحی او.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vocation

  1. noun life’s work
    Synonyms: art, business, calling, career, craft, do, dodge, duty, employment, field, game, handicraft, job, lifework, line, line of business, métier, mission, nine-to-five, occupation, office, post, profession, pursuit, racket, role, thing, trade, undertaking
    Antonyms: entertainment, fun, pastime

ارجاع به لغت vocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vocation

لغات نزدیک vocation

پیشنهاد بهبود معانی