امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Voluminous

vəˈluːmənəs vəˈluːmənəs / / vəˈljuː-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more voluminous
  • صفت عالی:

    most voluminous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حجیم، بزرگ، جسیم، متراکم، انبوه، مفصل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A voluminous Negress held him by the hand.
- زن سیاه‌پوست تنومندی دستش را گرفت.
- Her virtues are voluminous.
- محسنات او زیاد است.
- His voluminous writings include ten novels.
- نوشته‌های متعددش شامل ده رمان است.
- a voluminous history of England
- تاریخ چند جلدی انگلستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد voluminous

  1. adjective big, vast
    Synonyms: abundant, ample, billowing, bulky, capacious, cavernous, comprehensive, convoluted, copious, covering, expansive, extensive, full, great, large, legion, many, massive, multifarious, multitudinous, numerous, prolific, roomy, several, simple, spacious, sundry, swelling, various
    Antonyms: little, slight, small, tiny

ارجاع به لغت voluminous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «voluminous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/voluminous

لغات نزدیک voluminous

پیشنهاد بهبود معانی