امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wail

weɪl weɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wailed
  • شکل سوم:

    wailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    wails
  • وجه وصفی حال:

    wailing
  • شکل جمع:

    wails

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
شیون کردن، ناله کردن، ماتم گرفتن، ناله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a child wailing for her mother
- کودکی که برای مادرش گریه‌وزاری می‌کند
- The wind is wailing in the trees.
- باد در میان درختان ناله می‌کند.
- to wail someone's death
- در مرگ کسی سوگواری کردن
- the wail of an air-raid siren
- ناله‌ی آژیر حمله‌ی هوایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wail

  1. verb cry loudly
    Synonyms: bawl, bay, bemoan, bewail, carry on, complain, cry the blues, deplore, fuss, grieve, howl, jowl, keen, kick, lament, moan, mourn, repine, sob, squall, ululate, weep, whimper, whine
    Antonyms: whimper

ارجاع به لغت wail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wail

لغات نزدیک wail

پیشنهاد بهبود معانی