امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Waitress

ˈweɪtrəs ˈweɪtrəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    waitressed
  • شکل سوم:

    waitressed
  • سوم‌شخص مفرد:

    waitresses
  • وجه وصفی حال:

    waitressing
  • شکل جمع:

    waitresses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
پیشخدمت (زن)، گارسون (زن)، خدمتکار (زن)، ندیمه، کلفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The waitress took our orders with a warm smile.
- پیشخدمت با لبخندی گرم سفارشات ما را گرفت.
- She has been a waitress at the diner for three years.
- او به مدت سه‌سال گارسون غذاخوری بوده است.
verb - intransitive
پیشخدمتی کردن
- They waitress at the busy diner during the weekends.
- آن‌ها در آخرهفته‌ها در یک غذاخوری شلوغ پیشخدمتی می‌کنند.
- She hopes to waitress abroad during her summer break.
- او امیدوار است در تعطیلات تابستانی خود در خارج از کشور پیشخدمتی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waitress

  1. noun A woman who serves at a table, as in a restaurant.
    Synonyms: hostess, female attendant, server, servant, counter-girl, waitperson, waitstaff, b-girl
  2. verb Serve as a waiter or waitress in a restaurant
    Synonyms: wait

ارجاع به لغت waitress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waitress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waitress

لغات نزدیک waitress

پیشنهاد بهبود معانی