امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wakeful

ˈweɪkfl ˈweɪkfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بیدار، شب‌زنده‌دار، هشیار، گوش‌به‌زنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wakeful

  1. adjective alert, restless
    Synonyms: alive, astir, attentive, careful, heedful, insomniac, insomnious, observant, on guard, on the alert, on the lookout, on the qui vive, sleepless, unsleeping, vigilant, waking, wary, watchful, wide-awake
    Antonyms: sleepy, unaware

ارجاع به لغت wakeful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wakeful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wakeful

لغات نزدیک wakeful

پیشنهاد بهبود معانی