امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wangle

ˈwæŋɡl ˈwæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
تلولو خوردن، به حیله متوسل شدن، لرزاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He wangled me into loaning him money.
- با کلاشی از من پول قرض گرفت.
- to wangle accounts
- در حساب‌ها دست بردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wangle

  1. verb To make, achieve, or get through contrivance or guile
    Synonyms: finagle, get, engineer, obtain, fake, manipulate, falsify, worm, contrive, finesse, acquire, extricate, fudge, juggle, maneuver, procure, wiggle, wriggle, cook, manage, misrepresent
  2. noun An instance of accomplishing something by scheming or trickery
    Synonyms: wangling

ارجاع به لغت wangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wangle

لغات نزدیک wangle

پیشنهاد بهبود معانی