امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Waxy

ˈwæksi ˈwæksi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    waxier
  • صفت عالی:

    waxiest

معنی

adjective
مومی، پر از موم، (عامیانه) عصبانی، خشمگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waxy

  1. adjective Capable of being bent or flexed or twisted without breaking
    Synonyms:
    slick slippery impressionable pliable smooth impressible ceraceous ceral glistening facile fictile bendable lustrous pale plastic glassy waxen yielding pliant
  1. adjective Having the paleness of wax; - Bram Stoker
    Synonyms:
    waxen waxlike

ارجاع به لغت waxy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waxy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waxy

لغات نزدیک waxy

پیشنهاد بهبود معانی