امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Wayfarer

    ˈweiˌˌferər ˈweɪˌfeərə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adjective
    مسافر پیاده، رهنورد، رهرو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - ...a true wayfarer goes slow and steady
    - ... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد wayfarer

    1. noun traveler
      Synonyms: adventurer, barnstormer, bum, drifter, excursionist, explorer, gadabout, globe-trotter, gypsy, hiker, hitchhiker, hobo, itinerant, journeyer, nomad, peddler, pilgrim, rambler, roamer, rover, trekker, vagabond, vagrant, walker, wanderer

    ارجاع به لغت wayfarer

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wayfarer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wayfarer

    لغات نزدیک wayfarer

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند