امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Weariness

American: ˈwɪrinəs British: ˈwɪərɪnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
خستگی، ماندگی، بیزاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weariness

  1. noun The condition of being extremely tired
    Synonyms: fatigue, exhaustion, tiredness, lassitude, ennui, dullness, languor, boredom, languishment, lethargy, monotony, tedium
  2. noun A lack of excitement, liveliness, or interest
    Synonyms: asepticism, blandness, colorlessness, drabness, dreariness, dryness, dullness, flatness, flavorlessness, insipidity, insipidness, jejuneness, lifelessness, sterileness, sterility, stodginess, vapidity, vapidness
  3. adjective
    Synonyms: apathetic, bored, burnt-out, flagged, spent, tuckered, weary

ارجاع به لغت weariness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weariness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weariness

لغات نزدیک weariness

پیشنهاد بهبود معانی