گذشتهی ساده:
weightedشکل سوم:
weightedسومشخص مفرد:
weightsوجه وصفی حال:
weightingشکل جمع:
weightsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برحسب وزن، کیلویی
مهم بودن، اهمیت داشتن، دارای نفوذ بودن
وزن زیاد کردن، چاق شدن
وزن کم کردن، لاغر شدن
چاق (لاغر)، دارای وزن اضافی (کم)
مهم بودن، نفوذ داشتن، خر (کسی) رفتن
سهم خود را انجام دادن، به سهم خود کارکردن
اعمال نفوذ کردن، از قدرت خود سوء استفاده کردن
از نفوذ و قدرت خود سوءاستفاده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weight