امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Welfare

    ˈwelfer ˈwelfeə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      welfares

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable C2
    آسایش، رفاه، خیر، سعادت، خیریه، شادکامی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - A greedy landlord neglected the welfare of his tenants.
    - صاحبخانه حریص رفاه مستأجران خود را نادیده گرفت.
    - Parents seek the welfare of their children.
    - والدین طالب سعادت فرزندان خود هستند.
    adjective
    رفاهی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد welfare

    1. noun prosperity
      Synonyms:
      success advantage benefit luck good fortune happiness satisfaction contentment well-being good ease profit progress abundance thriving interest felicity euphoria health pogey east street
    1. noun health and prosperity
      Synonyms:
      happiness success benefit advantage good fortune luck satisfaction progress profit contentment ease good abundance interest thriving felicity euphoria easy street

    Collocations

    • on welfare

      دریافت‌کننده‌ی اعانات یا کمک‌های رفاهی دولتی

    ارجاع به لغت welfare

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «welfare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welfare

    لغات نزدیک welfare

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی