معنی well-oiled machine به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈwelˈɔɪldmɪˈʃiːn ˈwelˈɔɪldməˈʃiːn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سیستم کارآمد، سازمان کارآمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Her organization skills made the office function as a well-oiled machine.

- مهارت‌های سازمان‌دهی‌شده‌ی او باعث شد که محل کار همانند یک سیستم کارآمد عمل کند.

- Their collaboration turned the event planning into a well-oiled machine.

- همکاری آن‌ها برنامه‌ریزی مسابقه را به یک سیستم کارآمد تبدیل کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت well-oiled machine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «well-oiled machine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/well-oiled-machine

لغات نزدیک well-oiled machine

- well-nigh
- well-off
- well-oiled machine
- well-ordered
- well-preserved

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند