امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Westerly

    ˈwestərli ˈwestəli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adjective adverb
    باختری، غربی، در جهت مغرب، باد غربی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - in a westerly direction
    - در جهت غرب
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد westerly

    1. adjective Moving toward the west
      Synonyms: western, westbound, westward
    2. noun The winds from the west that occur in the temperate zones of the Earth
      Synonyms: prevailing westerly
    3. adverb From the west
      Antonyms: easterly

    لغات هم‌خانواده westerly

    ارجاع به لغت westerly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «westerly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/westerly

    لغات نزدیک westerly

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند