امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whimper

ˈwɪmpər ˈwɪmpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

زوزه کشیدن، ناله کردن، شیون و جیغ و داد کردن، نالیدن، زار‌زار گریه کردن، ناله، زاری، شیون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The dog whimpered all night.
- سگ تمام شب زوزه کشید.
- The wind whimpers through the trees.
- باد از میان درختان زوزه می‌کشد.
- the whimper of a mother whose son had died
- زاری مادری که پسرش مرده بود
- The old man whimpered that his leg was broken.
- پیرمرد ناله‌کنان گفت که پایش شکسته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whimper

  1. verb cry softly
    Synonyms: bleat, blubber, complain, fuss, mewl, moan, object, pule, snivel, sob, weep, whine
    Antonyms: bawl

ارجاع به لغت whimper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whimper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whimper

لغات نزدیک whimper

پیشنهاد بهبود معانی