امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whipstitch

American: ˈhwɪpˌstɪtʃ British: ˈwɪpstɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
در مرز زمین شخم زدن، دارای مرز کردن، خیاط، اهل بخیه، مکث کوتاه، یک دقیقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت whipstitch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whipstitch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whipstitch

لغات نزدیک whipstitch

پیشنهاد بهبود معانی