معنی whitecap به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈwaɪtkæp ˈwaɪtkæp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

موج سر‌سفید (موج دریا که بالای آن کف‌آلود و سفید است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- As the storm approached, the whitecaps grew taller and more ferocious.

- با نزدیک شدن طوفان، موج‌های سر‌سفید بلندتر و شدیدتر شدند.

- The beach was dotted with whitecaps, creating a mesmerizing sight against the blue sea.

- ساحل با موج‌های سرسفید پر شده بود که منظره‌ای مسحورکننده در تضاد با دریای آبی ایجاد می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت whitecap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «whitecap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whitecap

لغات نزدیک whitecap

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند