امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Willed

American: ˈwɪld British: wɪld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    wills
  • وجه وصفی حال:

    willing

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دارای اراده‌ی به‌خصوص، - اراده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an iron-willed man
- مردی آهنین اراده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willed

  1. verb An indication of futurity
    Synonyms: proposed, foreseen, awaited, anticipated
  2. verb Give, bequeath to another
    Synonyms: wished, wanted, preferred, pleased, liked, desired, chosen
    Antonyms: received, kept
  3. verb Leave or give by will after one's death
    Synonyms: left, directed, devised, demanded, wished, enjoined, wanted, resolved, commanded, preferred, pleasured, bequeathed, insisted, ordained, minded, ordered, requested, fancied, endowed, authorized, disciplined, decreed, desired, demised, chosen, bestowed
    Antonyms: passed, neglected

ارجاع به لغت willed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willed

لغات نزدیک willed

پیشنهاد بهبود معانی