امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Winterkill

American: ˈwɪntərˌkɪl British: ˈwɪntəkɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
مردن یا کشتن (در اثر سرمای زمستان یا برف و یخ) زمستان‌کشی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive verb - intransitive noun
زمستان کشی، تلفات زمستان، سرما مرگی، سرماکشتگی
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت winterkill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «winterkill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/winterkill

لغات نزدیک winterkill

پیشنهاد بهبود معانی