گذشتهی ساده:
wisedشکل سوم:
wisedسومشخص مفرد:
wisesوجه وصفی حال:
wisingصفت تفضیلی:
wiserصفت عالی:
wisestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(امریکا ـ عامیانه) آگاه کردن یا شدن، پیبردن، هشیار کردن یا شدن
(امریکا ـ عامیانه) 1- پیبردن، آگاه شدن 2- پررو شدن، گستاخ شدن
(امریکا ـ عامیانه) آگاه شدن یا بودن، کاشف به عمل آوردن، پیبردن
(قادر به پیشبینی چیزی نبودن ولی) پساز روی دادن آن اظهار فضل کردن
(امریکا ـ عامیانه) 1- پیبردن، آگاه شدن 2- پررو شدن، گستاخ شدن
دارای همان اطلاعات پیشین (نه بیشتر)
put (somebody) wise to (something)
(امریکا ـ عامیانه) چیزی را به کسی خبر دادن، آگاه کردن
بسیار عاقل
صرفهجو یا دقیق در چیزهای کوچک؛ ولی بیدقت و ولخرج در چیزهای بزرگ
کسی که سر مبالغ کم صرفهجو است؛ ولی سر مبالغ زیاد احمق
(قدیمی - عامیانه) لطیفهگویی و شوخیپرانی کردن
برای عاقل یک حرف بس است، عاقل را اشارتی کافی است، العاقل یکفی بالاشاره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wise