امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Wish

    wɪʃ wɪʃ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      wished

    • شکل سوم:

      wished

    • سوم‌شخص مفرد:

      wishes

    • وجه وصفی حال:

      wishing

    • شکل جمع:

      wishes

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive verb - intransitive B1
    خواستن، میل داشتن، آرزو داشتن، آرزو کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - What do you wish for Nowruz?
    - برای نوروز چه می‌خواهی؟
    - I wish I were young again.
    - دلم می‌خواهد دوباره جوان بودم.
    - Do you wish to go?
    - دلت می‌خواهد بروی؟
    - He wished his prison days were over.
    - آرزو کرد که دوران زندانش تمام بشود.
    - to wish someone good health
    - برای کسی سلامتی آرزو کردن
    - to wish a person good morning
    - به کسی صبح بخیر گفتن
    - to wish a person to come
    - خواستار آمدن کسی شدن
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    noun countable
    آرزو، خواهش، خواسته، مراد، حاجت، کام، خواست، دلخواه
    - All her wishes came true.
    - همه‌ی آرزوهای او برآورده شدند.
    - to get one's wish
    - به آرزوی خود رسیدن
    - to make a wish
    - مراد طلبیدن
    - You acted against my wishes.
    - تو برخلاف میل من عمل کردی.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد wish

    1. noun desire
      Synonyms:
      want hope will intention preference choice liking pleasure inclination ambition longing urge yearning hunger thirst request prayer aspiration hankering itch yen disposition invocation whim
      Antonyms:
      hate hatred dislike
    1. verb desire
      Synonyms:
      want like need desiderate hope prefer choose elect request order will expect fancy crave covet envy long yearn itch hunger thirst yen hanker aspire beg entreat pray for invoke solicit command please sigh for look forward to set one’s heart on spoil for
      Antonyms:
      hate dislike

    Collocations

    • offer one's best wishes

      (نسبت به کسی) بهترین آرزوها را داشتن، خیرخواهی یا دعای خیر کردن، تبریک گفتن

    • wish somebody well (or ill)

      خیر (یا شر) کسی را خواستن، آرزوی موفقیت (یا ناکامی) کسی را کردن

    Idioms

    • (just) as you wish

      (درست) همانطوری که شما بخواهید، به میل تو

    ارجاع به لغت wish

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wish

    لغات نزدیک wish

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو