امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wonky

ˈwɑːŋki ˈwɒŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    wonkier
  • صفت عالی:

    wonkiest

معنی

adjective
بی‌ثبات، ضعیف، نحیف، لرزان، سست، افتادنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wonky

  1. adjective Turned or twisted toward one side; - G.K.Chesterton
    Synonyms: askew, awry, cockeyed, lopsided, skew-whiff
  2. adjective Inclined to shake as from weakness or defect
    Synonyms: rickety, wobbly, shaky

ارجاع به لغت wonky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wonky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wonky

لغات نزدیک wonky

پیشنهاد بهبود معانی