امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wormy

ˈwɜːrmi ˈwɜːmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
جانورشناسی کرم‌دار، کرم‌مانند، کرم‌خورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wormy

  1. adjective Infested with or damaged (as if eaten) by worms
    Synonyms: vermiculate, worm-eaten
  2. adjective Totally submissive
    Synonyms: cringing, groveling, grovelling, wormlike

ارجاع به لغت wormy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wormy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wormy

لغات نزدیک wormy

پیشنهاد بهبود معانی