امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Wrecker

    ˈrekər ˈrekə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    wrecker, یدک‌کش
    انگلیسی آمریکایی یدک‌کش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - The wrecker arrived promptly to tow away the broken-down car from the side of the road.
    - یدک‌کش به سرعت وارد شد تا ماشین خراب را از کنار جاده دور کند.
    - The wrecker was called to the scene of a car accident to remove the damaged vehicles from the road.
    - یدک‌کش به محل حادثه اعزام شد تا خودروهای آسیب‌دیده را از جاده خارج کند.
    noun countable
    تخریب‌چی (ساختمان)
    - The company hired a professional wrecker to take down the structure.
    - این شرکت تخریب‌چی حرفه‌ای‌ای را استخدام کرد تا این سازه را تخریب کند.
    - The wrecker arrived at the construction site to begin demolishing the old building.
    - تخریب‌چی به محل ساخت‌وساز رسید تا شروع به تخریب ساختمان قدیمی کند.
    noun countable
    غارتگر (کسی که پس از صدمه دیدن کشتی به قصد غارت آنجا حاضر می‌شود)
    - The wrecker was known for their expertise in finding valuable artifacts amidst the remains of sunken ships.
    - این غارتگر به دلیل تخصص خود در یافتن آثار ارزشمند در میان بقایای کشتی‌های غرق‌شده مشهور بود.
    - The wrecker's job was risky.
    - کار غارتگر مخاطره‌آمیز بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد wrecker

    1. noun Someone who commits sabotage or deliberately causes wrecks
      Synonyms: saboteur, diversionist
    2. noun A truck equipped to hoist and pull wrecked cars (or to remove cars from no-parking zones)
      Synonyms: tow-truck, tow car
    3. noun Something that causes total loss or severe impairment, as of one's health, fortune, honor, or hopes
      Synonyms: bane, destroyer, destruction, downfall, ruin, ruination, undoing

    Collocations

    • house wrecker

      (شخص یا دستگاه) خراب‌کننده‌ی خانه‌های کلنگی، خانه‌کوب

    ارجاع به لغت wrecker

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wrecker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrecker

    لغات نزدیک wrecker

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند