امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Year

jɪr jɪə / / jɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    years

توضیحات

همچنین می‌توان از tropical year به‌ جای year استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
سال، سنه، سال نجومی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- last year
- پارسال
- next year
- سال دیگر
- five years from now
- پنج سال دیگر
- The heart did many years beseech us for the cup of Jamshid.
- سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد.
- in the solar year 1377
- در سال 1377 شمسی
- school year
- سال تحصیلی
- fiscal year
- سال مالی
- He died years ago.
- سالها پیش مرد.
- She is old for her years.
- او نسبت به سنش پیر است.
- a man of your years
- مردی به سن شما
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد year

  1. noun A period of time of approximately 12 months, especially that period during which the earth completes a single revolution around the sun
    Synonyms: twelvemonth
  2. noun A period of origin
    Synonyms: twelve months, vintage, cycle, class, continuum of days
  3. noun Old age.
    Synonyms: Used in plural: age, agedness, elderliness, senectitude, senescence
  4. noun A long time.
    Synonyms: Used in plural: eon, eternity, long, twelvemonth, blue moon, yr
  5. adjective
    Synonyms: annual, annually, per annum

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده year

ارجاع به لغت year

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «year» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/year

لغات نزدیک year

پیشنهاد بهبود معانی