امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yoke

joʊk jəʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
یوغ، (مجازاً) اسارت، بندگی عبودیت، در زیر یوغ آوردن،جفت کردن، (مجازاً) وصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive
( yolk ) زرده تخم مرغ، (زیست‌شناسی) محتویات نطفه
- a yoke of oxen
- یک جفت گاو نر
- They were struggling under the yoke of colonialism.
- آنان زیر یوغ استعمار دست و پا می‌زدند.
- the yoke of matrimony
- پیوند زناشویی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yoke

  1. noun bondage, bond
    Synonyms: burden, chain, coupling, enslavement, helotry, knot, ligament, ligature, link, nexus, oppression, peonage, serfdom, service, servility, servitude, slavery, tie
  2. verb bond together; join
    Synonyms: associate, attach, bracket, buckle, combine, conjoin, conjugate, connect, couple, fasten, fix, harness, hitch, link, secure, splice, strap, tack, tie, unite, wed
    Antonyms: disconnect, disjoin

ارجاع به لغت yoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yoke

لغات نزدیک yoke

پیشنهاد بهبود معانی