امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Zest

zest zest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zested
  • شکل سوم:

    zested
  • سوم‌شخص مفرد:

    zests
  • وجه وصفی حال:

    zesting
  • شکل جمع:

    zests

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable
اشتیاق، شوق‌وذوق، شوروشوق، رغبت، علاقه، شور، لذت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- After his wife's death, Abbas lost his zest for life.
- پس‌از مرگ همسرش، عباس اشتیاقش را به زندگی از دست داد.
- youthful zest
- شوروشوق جوانی
noun uncountable
(تراشه‌ی) پوست پرتقال، پوست لیمو (برای طعم و مزه دادن)
- olive oil with a bit of lemon zest
- روغن زیتون با کمی چاشنی پوست لیمو
- She added a sprinkle of lemon zest to brighten the cake's flavor.
- او مقداری پوست لیمو به آن اضافه کرد تا طعم کیک را خوش‌مزه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zest

  1. noun taste, flavor
    Synonyms: bite, body, charm, flavoring, ginger, guts, interest, kick, nip, piquancy, punch, pungency, relish, salt, savor, seasoning, smack, snap, spice, tang, zap, zip
    Antonyms: blandness, dullness
  2. noun energy, gusto
    Synonyms: appetite, ardor, bliss, bounce, cheer, delectation, delight, eagerness, ecstasy, elation, enjoyment, enthusiasm, fervor, guts, happiness, keenness, moxie, passion, pep, pleasure, relish, satisfaction, zeal, zing
    Antonyms: apathy, indifference, laziness, lethargy

ارجاع به لغت zest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zest

لغات نزدیک zest

پیشنهاد بهبود معانی