امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Zoom

zuːm zuːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zoomed
  • شکل سوم:

    zoomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    zooms
  • وجه وصفی حال:

    zooming

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb
هواپیما را باسرعت و با زاویه‌ی تند به بالا راندن، زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، وزوز، به‌سرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، (در فیلمبرداری) فاصله عدسی را کم و زیادکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a zoom telescope
- تلسکوپ زومدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zoom

  1. verb move very quickly
    Synonyms: buzz, dart, dash, dive, flash, fly, hum, hurtle, outstrip, rip, rocket, rush, shoot, shoot up, skyrocket, speed, streak, surge, tear, whirl, whiz, zip
    Antonyms: decelerate, slow

ارجاع به لغت zoom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zoom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zoom

لغات نزدیک zoom

پیشنهاد بهبود معانی