امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

ابزار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

وسیله، افزار

فونتیک فارسی

abzaar
اسم
instrument, tool, device, equipment, gadget, apparatus, engine, implement, paraphernalia, utensil, gear, organ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- فست‌دیکشنری ابزاری ضروری برای کسانی است که می‌خواهند دایره‌ی واژگان خود را بهبود دهند.

- The Fast Dictionary is a must-have tool for anyone who wants to improve their vocabulary.

- به زحمت می‌شد از میان ابزار ریخته و پاشیده در گاراژ رد شد.

- It was hard to pass through the clutter of tools in the garage.

- این ابزار کوچک‌ترین تغییر درجه‌ی حرارت را کشف و ثبت می‌کند.

- This instrument detects and registers the slightest change in temperature.

- ابزار جنگ

- engines of warfare
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ابزار

ارجاع به لغت ابزار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ابزار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ابزار

لغات نزدیک ابزار

پیشنهاد بهبود معانی