امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

استارت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • آغاز بازی
  • فونتیک فارسی

    estaart
  • اسم
    ورزش start, beginning
    • - استارت به خاطر باران شدید عقب افتاد.

    • - The start was delayed due to heavy rain.
    • - استارت قوی تیم باعث برتری زودهنگام آن‌ها شد.

    • - The team's strong start gave them an early advantage.
  • وسیله‌ای برای راه‌اندازی موتور
  • فونتیک فارسی

    estaart
  • اسم
    مکانیک starter
    • - استارت ماشین خراب بود.

    • - The car's starter was broken.
    • - استارت ماشین درست کار نمی‌کرد.

    • - The car's starter was not working properly.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت استارت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «استارت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/استارت

لغات نزدیک استارت

پیشنهاد بهبود معانی