امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

استوار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پایدار، محکم

فونتیک فارسی

ostovaar
صفت
firm, steady, rigid, stable, constant, indomitable, staunch, straight, indefatigable, invincible, erect, strong, unfailing, upright, sound, solid

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- اصول استوار

- firm principles

- اراده‌ی استوار

- indomitable will

- اقتصاد ملی آن‌ها بسیار استوار است.

- Their national economy is very strong.
(ارتش و نظام) دارای درجه‌ی استواری

فونتیک فارسی

ostovaar
اسم
warrant officer, sergeant major

- دنبال چه می‌گردید استوار؟

- What are you look for, sergeant major?

- استوار چرا می‌خواهد با تو صحبت کند؟

- Why would the sergeant major want to talk to you?
به طور استوار

فونتیک فارسی

ostovaar
قید
endways, straight, erect
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد استوار

ارجاع به لغت استوار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «استوار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/استوار

پیشنهاد بهبود معانی