امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

اغلب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بیشتر، اکثر

فونتیک فارسی

aghlab
صفت قید
most, for the most part, mostly, regularly, frequently, often

- من اغلب به آنجا می‌روم.

- I go there frequently.

- ما اغلب معنی واقعی دگرگونی را درک نمی‌کنیم.

- We often fail to apprehend the real meaning of change.

- زین اغلب پشت اسب را زخم می‌کند.

- A saddle often galls the back of a horse.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اغلب

ارجاع به لغت اغلب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اغلب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/اغلب

لغات نزدیک اغلب

پیشنهاد بهبود معانی