امرار به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
گذرانیدن از جایی یا گذراندن وقت
فونتیک فارسی
emraar
اسم
passing, earning, spending, dispensing with
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- امرار زمان اجتناب‌ناپذیر است.
- The passing of time is inevitable.
- امرار فصول تغییر می‌آورد.
- The spending of the seasons brings change.
مترادف و متضاد امرار
- اکتساب، تحصیل، کسب، گذران
- وقت‌کشی، وقت‌گذرانی
ارجاع به لغت امرار
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «امرار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/امرار
لغات نزدیک امرار
- - امر و نهی کردن
- - امرا
- - امرار
- - امرار معاش
- - امرار معاش کردن