امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

باردار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حامله، آبستن

فونتیک فارسی

baardaar
صفت
pregnant, parturient, expecting, gravid, with child, big with child, expectant, knocked up, in the family way

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- برخی از زنان باردار خاک‌خوری می‌کنند.

- Some pregnant women engage in geophagy.

- این مادر باردار تحت عمل سزارین قرار گرفت.

- The expectant mother underwent a caesarian birth.
دارای بار

فونتیک فارسی

baardaar
صفت
loaded, bearing fruit, fruiter, charged, weighed down

- خطوط تلفنی ما بیش از ظرفیتش باردار شده است.

- Our telephone lines are overloaded.

- تحرک ذره‌ی باردار

- mobility of a charged particle
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد باردار

ارجاع به لغت باردار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «باردار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/باردار

لغات نزدیک باردار

پیشنهاد بهبود معانی