بانمک به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
شوخ، جذاب
فونتیک فارسی
baanamak
صفت
funny, comical, cute, pretty, winsome
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.
- His sister is cute though not really beautiful.
- پسر بانمکی دارید.
- You have a cute son.
مترادف و متضاد بانمک
- باملاحت، گیرا، تودل‌برو، ملیح، نمکین ≠ بی‌نمک، سرد، وارفته، یخ
- نمک‌دار
ارجاع به لغت بانمک
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «بانمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بانمک
لغات نزدیک بانمک
- - بانگ زدن ناگهانی و با شور و حرارت
- - بانگ و فریاد
- - بانمک
- - بانو
- - بانو وار