امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بغض به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • گرفتگی گلو در اثر اندوه یا خشم، کینه، عداوت، دشمنی
  • فونتیک فارسی

    boghz
  • اسم
    spite, grudge, hatred, rancor, dislike, a lump in one's throat, animus
    • - او از روی بغض به ما تبریک گفت.

    • - He congratulated us grudgingly.
    • - او نسبت به من بغض دارد.

    • - He has a grudge against me.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بغض

ارجاع به لغت بغض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بغض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بغض

لغات نزدیک بغض

پیشنهاد بهبود معانی