امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

به خود آمدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • هشیار شدن، به هوش آمدن
  • فونتیک فارسی

    be khod aamadan
  • فعل لازم
    to become conscious, to come to, to become aware, to get ahold of oneself
    • - بعد از غش کم‌کم به خودش آمد.

    • - After fainting, she slowly became conscious.
    • - بعد از آنکه اثرات بیهوشی از بین رفت، به خودش آمد.

    • - As the effects of the anesthesia wore off, he began to become conscious.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت به خود آمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «به خود آمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/به خود آمدن

لغات نزدیک به خود آمدن

پیشنهاد بهبود معانی