امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بی‌تربیت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌ادب، گستاخ

فونتیک فارسی

bitarbiyat
صفت
rude, impolite, impudent, unmannerly, discourteous, ill-bred, cad, uncivil, insolent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- پیشخدمت بی‌تربیت نظر گستاخانه‌ای درمورد سفارشمان داد.

- The impolite waiter made a rude comment about our order.

- کودک بی‌تربیت در رستوران غیرقابل‌تحمل بود.

- The ill-bred child at the restaurant was unbearable.

- مشتری بی‌تربیت بی‌دلیل سر صندوقدار داد زد.

- The rude customer yelled at the cashier for no reason.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بی‌تربیت

ارجاع به لغت بی‌تربیت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌تربیت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بی‌تربیت

لغات نزدیک بی‌تربیت

پیشنهاد بهبود معانی