امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

جابه‌جاشدگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دررفتگی (استخوان و ...)

فونتیک فارسی

jaabejaa shodegi
اسم
dislocation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- جابه‌جاشدگی کتفم به‌خاطر زمین خوردن بود.

- The dislocation of my shoulder was caused by a fall.

- جابه‌جاشدگی فک او بر اثر تصادف بوده است.

- The dislocation of his jaw was the result of an accident.
‌تغییر جا، آوارگی

فونتیک فارسی

jaabejaa shodegi
اسم
displacement

- جابه‌جاشدگی کارگران به‌دلیل اتوماسیون منجر به اعتراض و اعتصاب شد.

- The displacement of workers due to automation led to protests and strikes.

- جابه‌جاشدگی پناهندگان پیامد غم‌انگیز جنگ بود.

- The displacement of the refugees was a tragic consequence of the war.
یک نوع جهش کروموزومی، کروموزوم فیلادلفیا

فونتیک فارسی

jaabejaa shodegi
اسم
زیست‌شناسی translocation

- این زیست‌شناس اثرات جابه‌جاشدگی بر حالت ژن را مورد مطالعه قرار داد.

- The biologist studied the effects of translocation on gene expression.

- جابه‌جاشدگی می‌تواند منجر به عدم تعادل مواد ژنتیکی در فرد شود.

- A translocation can result in an imbalance of genetic material in an individual.
تغییر موقعیت، تغییر وضعیت

فونتیک فارسی

jaabejaa shodegi
اسم
transposition

- جابه‌جاشدگی هوا باعث ایجاد خلاء در اتاق شد.

- The transposition of air created a vacuum in the room.

- جابه‌جاشدگی ناگهانی قدرت بسیاری را مغشوش کرد و مطمئن نبودند که در آینده چه کاری انجام دهند.

- The sudden transposition of power left many confused and unsure of what to do next.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جابه‌جاشدگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جابه‌جاشدگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جابه‌جاشدگی

لغات نزدیک جابه‌جاشدگی

پیشنهاد بهبود معانی