جنگ به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
آشوب، پرخاش، پیکار
فونتیک فارسی
jang
اسم
war, conflict, fighting, fight, battle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.
- The war's destiny hinged on the decisions of only one man.
- جنگ همه‌جانبه
- all-out war
- اختلافات آن‌ها بالا گرفت و به جنگ ویرانگری منتهی شد.
- Their conflicts escalated and ended up in a destructive war.
برنامه‌ی شاد
فونتیک فارسی
jong
اسم
variety show
- جنگ کودکان
- Children's Variety Show
- میزبان این جنگ کیست؟
- Who is the host of the variety show?
مترادف و متضاد جنگ
- تذکره، دفتر، سفینه، کشکول، گلچین، مجموعه
- آرزم، آشوب، پرخاش، پیکار، تنازع، جدال، حرب، خصومت، رزم، ستیزه، غزا، غزوه، کارزار، کشمکش، مبارزه، مجادله، محاربه، مشاجره، مصاف، معرکه، مقاتله، منازعه، مواقعه، ناورد، نبرد، وغا، وقعت، وقعه
ارجاع به لغت جنگ
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «جنگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جنگ
لغات نزدیک جنگ
- - جنطیانا
- - جنکه
- - جنگ
- - جنگ آثار ادبی
- - جنگآزموده