امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خسته به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کسل، آزرده، درمانده، کوفته، مانده

فونتیک فارسی

khaste
صفت
tired, exhausted, spent, worn-out, jaded, heavy, beat, wearied, winded, pooped, worn, washed-out, fatigued, enervated, fed up, weary

- استدلال «تو دیشب کم خوابیدی و امروز خیلی کار کردی؛ بنابراین خسته هستی.» استدلال علت به معلول است

- "you slept little last night and worked hard today; therefore, you are tired" is a priori reasoning

- از این‌همه حرف مفت درباره‌ی طلاق احتمالی آن‌ها خسته شده‌ام.

- I am tired of all the chitchat about their probable divorce.
عامیانه clapped-out, droopy, shagged, washed-out, beat, whacked
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خسته

ارجاع به لغت خسته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خسته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خسته

لغات نزدیک خسته

پیشنهاد بهبود معانی