تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- در خانهی آنها آهنی است.
- (حافظ) در میخانه ببستند خدایا
- (مولوی) گفت پیغمبر که گر کوبی دری / عاقبت زان در برون آید سری
- در قوطی قهوه را با زحمت باز کردم.
- این بطری در ندارد
- در چمدان من با زیپ بسته میشود.
- در بطری
- در قوطی را باز کن
- از هر دری سخن گفت.
- چون شکست خوردند، از در آشتی درآمدند.
- چقدر پول در بانک داری؟
- در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. (خواجهعبدالله انصاری)
- جواهرات را در جعبهای قرار دادم.
- در این اتاق
- در یک ساعت آن را نوشت
- در چه هنگام؟
- در این مدت
- نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگهکردن عاقل اندر سفیه (سعدی)
- در اینباره با من حرف نزن.
- دربارهی اضافه حقوقها هنوز تصمیم نگرفتهاند.
- در سیاست اصلاً وارد نیستم.
- در زمستان پالتو میپوشم.
- در مثل مناقشه نیست!
- در دم پاسخ داد
- در ساعت مقرر آمد
- این دو ماده را باهم درآمیختند.
- یک قالی سه در چهار
- اتاقی به وسعت هفت متر در نه متر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «در» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/در