امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

دست به یکی کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

همکاری کردن

فونتیک فارسی

dast be yeki kardan
فعل لازم
to unite, to collude, to collaborate, to conspire

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- به نظر می‌رسید گروهی از دانش‌آموزان دست به یکی کرده‌اند.

- The group of students seemed to conspire against the teacher.

- دست به یکی کردن علیه اعضای تیم خود اخلاقی نیست.

- It is not ethical to conspire against your own team members.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دست به یکی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دست به یکی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دست به یکی کردن

لغات نزدیک دست به یکی کردن

پیشنهاد بهبود معانی