تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- او نزدیک شد؛ ولی از دست زدن به مار چندشش شد.
- هنگام دست زدن به توری داغ فر مراقب باشید.
- قبلاز ارسال باید دست به محتوای سند میزدم.
- ویراستار مجبور شد محتوای مقاله را دست بزند تا جذابتر شود.
- صدای دست زدن او را از آنطرف اتاق میشنیدم.
- مردم شروع به دست زدن و تکان دادن پرچمها کردند.
- آمادهی دست زدن به هر ماجرایی بودم.
- او به کار جوانمردانهای دست زد.
- ساخت بزرگراه جدید باعث دست زدن به بسیاری از حیاتوحش در این منطقه خواهد شد.
- طرح دولت برای بهبود بخشیدن به محله باعث دست زدن به خانههای بسیاری از ساکنان کمدرآمد خواهد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دست زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دست زدن