امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زود به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تند، سریع، باشتاب، پیش از وقت

فونتیک فارسی

zood
صفت قید
quickly, soon, early, pronto, quick, betimes, speedily, presently, chop-chop, wee, prompt, swiftly, fast, double-quick

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- پلیس زود سررسید و او را بازداشت کرد.

- The police arrived double-quick and arrested him.

- زود از خواب برخاست.

- He awoke betimes.

- خون زود لخته می‌شود.

- Blood coagulates fast.

- در زمستان شب زود فرا می‌رسد.

- Night descends early in wintertime.
با سرعت

فونتیک فارسی

-zood
سازه‌ی پیوندی
quick, early, soon

- رئیس او صبح‌ها خیلی زود خشم است.

- His boss is very bad-tempered in the morning.

- زودباور

- credulous
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زود

ارجاع به لغت زود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زود

لغات نزدیک زود

پیشنهاد بهبود معانی